معنی سرقت ماهرانه
حل جدول
لغت نامه دهخدا
مترادف و متضاد زبان فارسی
استادانه، بامهارت، رندانه، زیرکانه، متبحرانه، مدبرانه،
(متضاد) ناشیانه
فارسی به عربی
ببراعه، بمهاره، غیر ملحوظ، ماکر
فرهنگ فارسی هوشیار
با زبردستی و مهارت
فرهنگ معین
(س قَ) (مص م.) دزدی، دزدی کردن.
کلمات بیگانه به فارسی
دزدی
فارسی به آلمانی
Aufzug (m)
واژه پیشنهادی
دستبرد
معادل ابجد
1062